• وبلاگ : سايه بون
  • يادداشت : كي قرار است اين بازي تمام شود ؟!!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رضوان جونت 
    پاسخ

    رضوان جونم ؟!!...بعله ؟!
    اصلن نمي خوام بدونم تو کدوم طرفي هستي يا بودي و يا بقيه... اين احساس واقعي منه:
    من که از اولش هم نبودم...حالا ديگه خبر بي خبر... گوشامو بستم شدم مثل ... راستش ياد قوم نوح ميافتم بي اختيار...جعلوا اصابعهم في ءاذانهم واستغشوا ثيابهم... که وقتي نوح آن ها را دعوت مي کرد: انگشت هايشان را در گوش هايشان قرار داده و لباسهايشان را بر خود مي پيچيدند... که نمي خواهيم چيزي بشنويم.. بس کن... هر روز بعد از نماز عصر سوره نوح را مي خوانم و اين آيه را تکرار مي کنم ...فقط مي دانم من آن قدرها هم گمراه نيستم... شايد اشکال در نوح هاي امروزي است
    پاسخ

    نميشه ...نميشه تو جامعه زندگي کني و ندوني و نخواي که بدوني ! اين را من هم مي دانم که تو آن قدرها هم گمراه نيستي ! ...کاش مي شد که خودت را به بي خبري بزني و واقعا هم بي خبر باشي و بگويي که سياست بماند براي اهلش ... چند باري کردم اين کار و اما نميشه...و باز هم روز از نو روزي از نو ! ...همه چيز به هم مربوط مي شود خواه ناخواه !