اصلاً قبول، حرف شما، من روانی ام
من رعد و برق و زلزله ام؛ ناگهانی ام
این بیت های تلخ نفس گیر شعله خیز
داغ شماست خیمه زده بر جوانی ام
رودم؛ اگر چه بی تو به دریا نمی رسم
کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانی ام
من از شکوه روسری ات کم نمی کنم
من، این من غبار؛ چرا می تکانی ام؟
بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز
این سر که سرشکستهء نامهربانی ام
کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست
از بعد رفتنت گل ابروکمانی ام
شاعر شنیدنی است ولی دست روزگار
نگذاشت این که بشنوی ام یا بخوانی ام
این بیت آخر است، هوا گرم شد؛ بخند
من دوست دار بستنی زعفرانی ام
لیست کل یادداشت های این وبلاگ :