چند روزه دلم تنگه ... چند روزه دلم بد گرفته است . چند روزه یه بغض عجیبی نشسته تو دلم که انگار خیال شکستن نداره ...
مدت هاست می خوام بنویسم . می خوام این بغض رو خالی کنم لای همین کلمه ها ... می خوام صدات کنم . می خوام نذاری تنها باشم . می خوام دستتو بذاری رو شونه هام و من گرمای دستاتو احساس کنم .
می خوام عین بچه های کوچیک بیام بهت بگم : دوستم داری؟؟ ... و تو بغلم کنی . نازم کنی . بگی مگه می شه دوستت نداشته باشم؟... چقد ذوق می کنم اونوقت ...
می بینی؟ من نوشتن بلد نیستم . یعنی بهتر بگم : من از تو نوشتن بلد نیستم . بیا دستمو بگیر با هم بکشیم روی کاغذ ...می خوام دوست داشتنو مشق کنم ، ولی تنهایی نمی تونم . دستمو بگیر ... لطفاً!!
لیست کل یادداشت های این وبلاگ :